بی سرپناه

سوال هایی هستند که هیچ وقت جوابی ندارند برای من عشق تعریفی ندارد نه
اینکه قبولش نداشته باشم نه ولی تعریف دقیقش چیست؟
چیزی شبیه خط و نقطه در ریاضی که تعریف دقیقی از آنها نیست فقط
میپذیریمشان و بعد چیز هایی را ثابت می‌کنیم که اصلا بر مبنای هیچ هستند،
داستان عشق هم همین است تعریف من و شما با هم زمین تا آسمان فرق دارد و
چیزی که از عشق حس میشود در کلمه گنجانده نمیشود، شاید باید دست
از تعریف کردن برداشت و اگر این چرخ روزگار گذاشت و بخت با ما یار بود
تا عشق را تجربه کنیم، البته نه از دید دیگران بلکه از دید خودمان. در اینجا
قرار نیست اتفاقی بیافتد همه چیز ساده خواهد بود اینجا داستان، داستان یک
زندگی ساده است.
در ابتدا که کتاب را شروع کردم اسم دیگری داشت و مقدمه‌ی بالا مقدمه‌ی
کتاب بود اما طی سال های نگارش این کتاب آنقدر اتفاقات مختلفی برای….