تاریکی در گندمزار
بیش از 1 نفر از خریداران این محصول را پیشنهاد دادهاند
قیمت : 75,000تومان
بادی وزید و شعلههای آتش را به لرزه در آورد و از سمتی دیگر نیز آنها را
رقصاند. فانوس کهنهای به تیرک چوبی کنار آتش آویزان بود، اما کمنور و بیرمق
میتابید و تنها این آتش بود که فضای بیشتری را روشن میکرد.
کمی آنطرفتر مزرعۀ گندم در سیاهی فرو رفته بود. ماه از شبهای قبل
هلالی و باریک شد و امشب از صفحۀ سیاه آسمان کاملاً محو شده بود. ستارگان
نیز در گوشهوکنار با بیرمقی میتابیدند؛ چون دیگر ماهی نبود که برایش دلبری
کنند. آنها هم میدانستند تنها با وجود ماه زیبا هستند و به چشم میآیند.
در آن شب فقط تاریکی محض بود. فروردین نزدیک میشد و روزهای
انتهای سال را در آغوش میکشید و این روزها بوی تن فروردین را به خود
میگرفتند و زیبا و دلچسب رو به گرم شدن میرفتند.
داوود چوب خشکی از میان تودۀ هیزمها برداشت، شکست و درون آتش
انداخت. ساعتها برای جمع کردن این چوبها وقت صرف شده بود. چوب
جلز و ولزی کرد و شعلهور شد و آتش جان بیشتری گرفت.
ناشر: | نسل روشن |
---|---|
نویسنده: | سحر موتورچی |
تیراژ: | 100 |
نوبت چاپ: | اول |
سال نشر: | 1400 |
تعداد صفحات: | 238 |
شابک: | 978-622-247-640-3 |
شماره کتابشناسی ملی: | 8427778 |
قیمت: | 75.000تومان |
حسین م. –
کتاب خیلی قشنگی بود ولی حیف که آخرش خیلی افسرده کننده بود💔
البته من کتاب بدون سانسورش رو خوندم شما رو نمی دونم چقدر غم انگیزه کتابتون🤭