زندان بیست و چهار
قیمت : 45,000تومان
فصل یک
لیوان به بالای ابرویم خورد. سرم را پایین دادم. تمام نگاهها به سمت من
برگشته بود. کسی صاحب لیوان نشد؛ انگار نه انگار اتفاقی افتاده باشد.
قطرههای خون روی شلوارم ریخت. دستم را از روی شلوارم برداشتم و
سرم را بالا دادم. خون روی پلکم بود. از روی تشک زردرنگ بلند شدم.
همۀ کفخوابهای راهرو گویی به من نگاه میکردند. مثل پسربچهای
بودم که سرش شکسته؛ اما عین خیالش نیست. بلند شدم، بدون اینکه
توجهی به سرم بکنم؛ حتی دستم را رویش نگذاشتم. رفتم توی راهروی
دستشویی. قدمهایم را خیلی خوشحال برداشتم؛ یک، دو، سه، چهار،
پنجمین قدم ایستادم. سمت چپم سالن روشویی بود. خون روی پلکم بود
و نمیتوانستم سمت چپم را ببینم. شانهام محکم به شانۀ یکی خورد. هوار
کشید. نمیدانستم باید چه بگویم هر چه میگفتم دعوا بود. سرم را گذاشتم
داخل روشویی. پشتم راهرو را پر کرده بود و کسی نمیتوانست از کنارم رد
شود. چند بار خم و راست شدم. سرم زیر آب بود. کسی با صدایی که
انگار چوبی ته گلویش باشد و صدایش را بخراشد، آرام گفت: «چیات رو
جمع کن و بیو تو اتاق ما. کنار توالت زشته تشکتُُت انداختی. »
سرم را که بلند کردم رفته بود. از قد بلند و شانههای پهن و پیراهن
سیاهش حدس زدم چه کسی است. به سمت راست راهرو که رفت از
صورت سبزهاش مطمئن شدم که سوختی است. خیالم راحت شد.
حرفش توی زندان سند بود.
ناشر: | نسل روشن |
---|---|
نویسنده: | بهنام کشاورز (دهدشتی) |
تیراژ: | 100 |
نوبت چاپ: | اول |
سال نشر: | 1400 |
تعداد صفحات: | 138 |
شابک: | 978-622-247-689-2 |
شماره کتابشناسی ملی: | 7743652 |
قیمت: | 45.000تومان |
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.