آوای مسیحایی

جسم خاکی

خداوندا چگونه ذکر گویم
زبان ناخواسته مهر تو گوید
خداوندا چگونه در لباسم
همین جسم به ظاهر چاره سازم
همان کلبنده احساس و ایمان
و یا کلبنده شیطانی و نار
چگونه میتوانم بینهایت
ز جسم خاکیم دل ساده گیرم
نگاهم هر کجا اسم تو بیند
به ناگه ذهن و عقلم را بگیرد
همان جا که لباسم چاره ساز است
ولی ناگه که بینم بی اساس است
همان جا که لباسم غرق شهوت
همان جا که لباسم غرق نفرت
همان جا که لباسم حیله باز است
همان جا باز امید تو راز است
همان جا که لباسم غرق در چاه
همان جا که وجودم پست و بیمار
همان جا یاد تو درد و نیازم
همه آسان چه راحت چاره سازد
خداوندا بدن غرق گناه است
ولی گویی راه حق دراز است