از دهکده تا دلکده

همیشه دلنوشته هایم را دوست داشتم. حرف هایی که از خانه‌ی دل برمی آیند، به دل
می نشینند. من در دلکده‌ی خود سفرهای زیادی را تجربه کرده ام. با قطار تنهایی از
جاده ی دلتنگی گذشته ام، کنار پیرمردی تنها نشسته ام، به خانه ی مادربزرگ سفر
کرده و استکانی چای نوشیده ام.
در سفر زندگی، رفتن ها و آمدن های بسیاری دیده ام. با چیزهای ساده خندیده ام و
گاهی هم در سکوتی سرد گریسته ام. اوقاتی در کلبه ی فراموشی آلبوم عکس های
نداشته ام با یاری را دیده ام و در تک تک لحظات زندگی حضور و عشق بی نهایت خدا
را حس کرده ام.
و در این کتاب سعی کردم تا برخی از این سفرها را که از خانه ی دل برآمده با شما به
اشتراک بگذارم و امیدوارم با خواندن این دلنوشته ها احساس خوبی بگیرید.
و در آخر ممنونم از خدایی که در تمام این مسیر همراهم بود و مرا در نوشتن این کتاب
یاری کرد.